خلاصه داستان : کدخدا ، و مش باقر درصددند لیلا و عین الله را به عقد هم درآورند. صمد و لیلا به شهر می گریزند. در شهر دو جوان: لی لی و سامی ، که به صمد و لیلا شباهت دارند، با اصرار پدر لی لی و مادر سامی تسلیم می شوند تا تن به ازدواج بدهند. صمد و سامی و لیلا و لی لی همدیگر را می یابند و با عوض کردن لباس های خود به مسیرشان ادامه می دهند و …